معرفی بهترین اسپیکرهای بلوتوث DIVOOM

معرفی بهترین اسپیکرهای بلوتوث DIVOOM

امروز شاهد این هستیم که اسپیکرهای بلوتوث با سرعتی سرسام آور در حال باز کردن پای خود به خانه‌ها و سفرها و حتی میهمانی‌های مختلف هستند و نمی‌توان از این حقیقت غافل شد که روز به روز محصولات جذاب تری در این زمینه در حال ارائه هستند. حجم کم، صدای با کیفیت، قابلیت اتصال آسان و مهم‌تر از همه عدم نیاز به سیم همه از مواردی هستند که بازار این کوچولو‌های خوش‌صدا را بیش از پیش گرم می‌کنند.

در میان تمام برندهای غول در زمینۀ تولید این اسپیکرها نام‌های بیشماری وجود دارند که ممکن است پیش از این هرگز نام آن‌ها به گوشتان نخورده باشد. یکی از کمپانی‌های تازه‌کاری که مدت زیادی از فعالیتش در زمینۀ عرضۀ اسپیکرهای بلوتوث نمی‌گذرد کمپانی DIVOOM است. این شرکت ژاپنی با ارائۀ مدل‌های مختلف و متنوع خود به آرامی در حال تبدیل شدن به یکی از پدیده‌های عرصۀ اسپیکرهای بلوتوث است. در ادامۀ این مطلب به معرفی مجموعه‌ای از بهترین اسپیکرهای تولید شده توسط این کمپانیِ خلاق و دوست داشتنی خواهیم پرداخت.

www.persianpishraneh.com

برترین اسپیکرهای بلوتوث: Divoom OnBeat 500

مهم‌ترین ویژگی این محصولDivoom  که آن را تبدیل به یکی از برترین اسپیکرهای بلوتوث ساخت این کمپانی می‌کند مربوط می‌شود به باس آن به طوری که هنگام شنیدن صدای ان تقریباً غیرممکن خواهد بود که باور کنید این حجم باس از یک ووفر ۳ اینچی خارج می‌شود.  کیفیت دیگر بخش‌های صدا نیز در سطح قابل قبولی قرار دارد به طوری که کمتر اسپیکر بلوتوثی با این قیمت و کیفیت صدا در بازار پیدا خواهید کرد.

در مقابل اما، Divoom Onbeat 500 به لحاظ طراحی به کل میدان را به سایر رقبایش واگذار می‌کند و توریِ موجدار تعبیه شده روی اسپیکرهای آن هم نمی‌تواند چیزی به زیبایی این محصول خوش‌صدا بیفزاید. البته ظاهر اسپیکر در آخرین مرحلۀ اهمیت قرار می‌گیرد و چه اهمیتی دارد که یک اسپیکر قوی، خوش صدا، پرقدرت و با بازدهی باطری قابل قبول در اختیار داشته باشید که ظاهر مدرن و آنچنانی ای ندارد؟ همۀ این‌ها به کنار، قیمت بسیار مناسب را هم اگر به مجموعۀ ویژگی‌های این اسپیکر بیفزایید به احتمال زیاد دیگر شکی برای انتخاب آن باقی نخواهد ماند.

 

Divoom Airbeat 20

این اسپیکر بلوتوث از دو بلندگوی ۴ واتی بهره می‌برد و با ابعاد جمع‌و‌جور و ظاهر جذابش یکی از بهترین گزینه‌ها برای گوش کردن به موزیک در طبیعت یا استخر است. میپرسید چرا استخر؟ پاسخ ساده‌ است: Airbeat 20  یک اسپیکر بلوتوث ضد آب است که دارای گواهینامۀ IPX 44 است و می‌توانید با خیال راحت در چنین محیط‌هایی توسط آن به موسیقی مورد علاقه‌تان گوش دهید. این محصول Divoom  همچنین به علت استفاده از قطعات لاستیکی در مقابل سقوط و ضربه هم دوام خوبی دارد که آن را قابل توجه می‌کند.

Airbeat 20  از یک باطری ۱۸۰۰ میلی‌امپر ساعتی بهره می‌برد که آن را قادر می سازد تا ۶ ساعت به پخش موزیک بپردازد. یکی دیگر از ویژگی‌های جذاب این اسپیکر این است که می‌تواند بعنوان یک هندزفری عمل کند و اگر وقتی که در حال شنا هستید مجبور نباشید برای پاسخ دادن به تماس دوستتان با دست و بال خیس به سمت گوشی رفته و دسته گل به آب دهید.

Divoom Voombox Outdoor

این اسپیکر را درواقع می‌توان برادر بزرگ‌ترِ نمونۀ قبلی که معرف کردیم برشمرد چرا که تمامی ویژگی‌های آن مانند مقاومت در برابر آب و بدنۀ لاستیکی (البته با طراحی ضعیف‌تر) را با ۳ اسپیکر سایز بزرگتر ترکیب کرده است که توان خروجی ۱۵ واتی را ارائه می‌دهند. این اسپیکر از باطری پرقدرتی برخوردار است به طوری که قادر است چیزی حدود ۱۲ ساعت به پخش موزیک بپردازد که عدد جالب توجهی میان اسپیکرهای بلوتوث DIVOOM به شمار می‌رود.

در مورد مقولۀ صدا تا زمانی که صدای این اسپیکر را بیش از حد معینی زیاد نکرده‌اید همه چیز عالی پیش می‌رود و موزیک‌ها با دقت و جزئیات خوب پخش می‌شوند و باس هم در سطح قابل قبولی اجرا می‌شود. اما زمانی که صدای آن را از حدی بلندتر می کنید ممکن است متوجه شوید که صدا با کمی دیستورت یا اعوجاج پخش می‌شود. البته باز هم با توجه به قیمتی که برای این اسپیکر بلوتوث در نظر گرفته شده است این مسئله را نمی‌توان یک ایراد اساسی به حساب آورد. در مجموع Divoom Voombox Outdoor همانطور که از نامش پیداست یک اسپیکر خوب و مقاوم و خوش صدا برای فضاهای باز همچون پیک‌نیک‌ها و کمپینگ است که می‌تواند با باطری قدرتمندش تا ساعت‌ها گوش‌هایتان را گرم کند!

Divoom Timebox-Mini

این اسپیکر که یکی از خاص‌ترین اسپیکرهای بلوتوث کمپانی Divoom به شمار می‌رود درواقع تنها یک اسپیکر نیست. تایم‌باکس مینی درواقع همانقدر که یک اسپیکر بلوتوث است یک ساعت زنگدار و یک اثر هنری هم هست! این گجت دوست‌داشتنی به یک صفحه نمایش ۱۱ در ۱۱ پیکسل مجهز است که قادر است اطلاعاتی همچون دمای هوا، زمان و نوتیفیکیشن‌های دریافتی از شبکه‌های اجتماعی نظیر تلگرام و اینستاگرام را دریافت کند. البته مشخص است که بیشتر ویژگی‌هایی که ذکر شد نیازمند اتصال به یک تلفن هوشمند است و درواقع قرار است تایم‌باکسِ کوچک در این مورد نقش یک صفحه‌نمایش فسقلی را بازی کند.

Divoom Timebox-Mini در هفت رنگ هوس برانگیز ارائه می‌شود و همانطور که متوجه شده‌اید از یک لحاظ درست در نقطۀ مقابل اسپیکری که قبل از آن معرفی کردیم قرار می‌گیرد. این اسپیکر بیشتر از آنکه یک اسپیکر مناسب کمپینگ و فضای بیرونی باشد یک اثر هنری است که بهترین جایش اتاق خواب است و کنار تختتان است. البته فکر نکنید که با یک بچه سوسول طرف هستیم چرا که اگر مقولۀ صدا را در نظر بگیریم تایم‌باکس بسیار بیش از قد و قواره‌اش ظاهر خواهد شد و صدایی گرم و شفاف با باس و قدرت بالا ارائه خواهد کرد.

Divoom Voombox Travel 3

Divoom Voombox Travel 3 تمام تلاشش را کرده تا اسپیکر خوب و سربه راهی باشد و در حد و اندازه‌های خودش هم توانسته خوب ظاهر شود. اگرچه صدای آن در ولوم‌های بالا با دیستورت مواجه می‌شود اما اگر صدای آن را در آخرین حد خود قرار ندهیم می‌توانیم از صدای دقیق و گرم آن با باس قوی لذت ببریم.

یکی از ویژگی‌های اسپیکرهای فوق کوچک نظیر همین Voombox Travel 3 این است که صدای میانه یا «مید-رنج» آن‌ها بسیار قوی و شفاف است که همین موضوع باعث می‌شود خوش به حال طرفداران موزیک راک یا موزیک‌های آکوستیک شود و بتوانند با استفاده از این کوچولوهای دوست داشتنی بهترین صدای متناسب با نوع موزیک مورد علاقه‌شان را به خونشان تزریق کنند.  در مجموع اگر در میان دریای اسپیکرهای بلوتوث به دنبال یک اسپیکر کوچک و خوش‌دست و البته خوش قیمت می‌گردید این نمونه می‌تواند یکی از انتخاب‌هایتان باشد.

Divoom Bluetune-Bean

این اسپیکر نمونۀ کمی بزرگتر و البته قوی‌تر اسپیکر قبلی است و البته شکل و شمایل آن هم به کلی متحول شده است. طراحی آن اگرچه ممکن است خاص و فانتزی باشد اما باید بگوییم این اسپیکر به خوش دستی و خوش سایزی اسپیکر قبلی نیست اما از آنجایی که گلِ بی خار فقط خداست صدای آن بسیار بهتر و قوی‌تر از نمونۀ قبلی است و قیمت آن هم تنها ۹ دلار گرانتر از Voombox Travel 3 است.

در کنار این اسپیکر تخم مرغی تنها دو دکمه وجود دارد که یکی  برای خاموش و روشن کردن و دیگری برای تعویض بین حالت اسپیکر و تماس صوتی است. در بین آن‌ها هم یک سوراخ کوچک روی بدنۀ لاستیکی تعبیه شده است تا نور ال‌ای‌دی کوچکی که وظیفۀ نمایش حالن آماده به اتصال را دارد دیده شود. این اسپیکر از یک بلندگوی ۳ واتی بهره می‌برد که به نسبت صدای خوب و پرقدرتی را تولید می‌کند. به گفتۀ کمپانی سازنده تخم مرغ قادر است تا ۶ ساعت بدون مشکل به پخش موزیک بپردازد که عدد نسبتاً خوبی برای این قد و قواره و حجم صدا به شمار می‌رود.

Divoom  Airbeat 10

در کمال ناباوری این اسپیکر هم به نوعی همان نمونۀ قبلی است منتها کمی خوشتیپ‌تر یا بهتر است بگوییم همه‌پسندتر شده است. این اسپیکر دارای گواهینامۀ IPX4 است و این بدان معناست که شما می‌توانید زیر دوش با خیال راحت اِبی گوش کنید و کِیف دنیا را ببرید! گواه این مسئله هم آنجاست که در جعبۀ این محصول علاوه بر گیرۀ نگهدارنده برای اتصال آن به بدنۀ دوچرخه  یک پلاستیک مکنده برای چسباندن آن به سطوحی مانند سرامیک حمام تعبیه شده که واقعاً هم قوی است و می توان به آن اعتماد کرد. در قسمت بالایی آن هم یک جا برای نصب کارابین یا همان گیره‌های جذاب کوهنوردی تهیه شده که می‌توانید توسط آن اسپیکر را به کوله یا جاهای دیگر خود متصل کنید!

در کناره‌های اسپیکر نیز چهار دکمه تعبیه شده اند و وظیفۀ خاموش و روشن، پخش و توقف و کم و زیاد کردن صدا را به عهده دارند. البته دکمۀ پخش/توقف کارهای دیگری از جمله پاسخ و رد تماسهای دریافتی و غیرفعال کردن حالت همگام سازی را نیز بلد است انجام دهد. درمورد صدا هم اگرچه هنوز مشکل دیستورت در ولوم‌های بسیار بالا وجود دارد اما باید بگوییم صدای ایربیت ۱۰ در ولوم‌های میانه هم آنقدر بالاست که امکان ندارد زیر دوش و با آن حجم صدا تحریرهای آقای صدا را از دست بدهید!

www.persianpishraneh.com

معرفی بهترین و خاطره‌انگیزترین بازی‌های NES در طول تاریخ

معرفی بهترین و خاطره‌انگیزترین بازی‌های NES در طول تاریخ 

موفقیت نینتندو در عرضۀ کنسول NES Classic Edition در انتهای سال گذشتۀ میلادی، نشان داد که عشق به کنسول قدیمی NES هنوز نمرده و بسیاری از افراد، حاضرند برای زنده کردن خاطراتشان در بازی با NES پول هم پرداخت کنند. البته حتی اگر دیگر به کنسول قدیمی خود دسترسی نداشته باشید یا کنسول جدید را نیز تهیه نکرده باشید، باز هم می‌توان با کمک شبیه‌سازهای موجود، از بازی‌های قدیمی استفاده کرد.

 در این مطلب قصد داریم خاطره‌انگیزترین، محبوب‌ترین و مهم‌ترین بازی‌های NES به انتخاب وب‌سایت Digital Trends را به شما معرفی کنیم.

www.persianpishraneh.com

۵۰- Castlevania II: Simon’s Quest

گاهی اوقات، بزرگی یک اثر بیشتر از خوب بودنِ آن، به جسورانه و انقلابی بودنش برمی‌گردد. این مسئله به خوبی در مورد Castlevania II: Simon’s Quest صدق می‌کند. عنوانی که روی گیم‌پلی ماجرایی و سکویی نسخه اول Castlevania ساخته شده و عناصر نقش‌آفرینی مانند نقشۀ دنیا و سیستم تجربه به آن اضافه شده است. روند بازی از حالت اکتشاف غیرخطی Metroid اقتباس شده که باعث می‌شود گیم‌پلی بسیار بازتری داشته باشیم. در این بازی آیتم‌های مخفی بسیار زیادی در گوشه و کنارها قرار داده شده که برای به پایان رساندن بازی، رسیدن به آن‌ها ضروری است و به نوعی، تمام کردن بازی بدون راهنمایی را نزدیک به غیر ممکن می‌کنند.

در حالی که Simon’s Quest احتمالاً سرگرم‌کننده‌ترین یا خوش‌ساخت‌ترین بازی NES نباشد، توانست تعدادی از عناصر مکانیکی جدید را به بازی‌های ویدئویی بیاورد. ضمن اینکه این بازی اولین عنوانی بود که در آن حالت تغییر شب و روز وجود داشت به طوری که بازی کردن در حالت شب، بسیار سخت‌تر از حالت دیگر بود. بسیاری از افراد شاید از بازی کردن با Castlevania II لذت نبرند، اما بزرگ بودن همیشه به معنای محبوب بودن نیست.

۴۹- Metal Gear

بله متال گیر! سال‌ها پیش شنیده شدن صدای David Hayter به عنوان سالید اسنیک و در زمانی که هنوز هیدئو کوجیما به این شهرت در نویسندگی و طراحی بازی نرسیده بود، اولین عنوان متال گیر ساخته شد. این بازی ماجرایی البته کیلومترها با نسخه‌هایی که در سال‌های اخیر منتشر شده فاصله داشت اما گیم‌پلی آن در همان زمان هم نشان از یک بازی جذاب و سرگرم‌کننده داشت. یک بازی با مأموریت‌های مخفی که در آن اسنیک می‌بایست مخفیانه و با کمک پناه گرفتن در موانع مختلف، در مقر دشمن نفوذ کند. اگر یک نگهبان اسنیک را می‌دید، همۀ نگهبانان به دور او جمع می‌شدند. البته در این بازی هوش مصنوعی چندان پیچیده نبود و می‌شد با سختی نه چندان زیادی دشمنان را پشت سر گذاشت.

بازی کردن عنوان اولیۀ Metal Gear برای طرفداران این مجموعۀ بسیار محبوب مانند مطالعه روی استخوان‌ها و فسیل‌های موجودات ماقبل تاریخ است! بررسی و توجه به جنبه‌هایی که از بازی که توانستند در طول سالیان دراز در این مجموعه باقی بمانند و تأثیرات اولین عنوان متال گیر روی سایر عناوین و شخصیت‌های مختلف بازی در سال‌های بعد، کار جالبی خواهد بود.

۴۸- Life Force

پس از موفقیت بالای بازی Gradius، به طور طبیعی یک نسخۀ جدید نیز از آن ساخته شد. بازی جدید با نام Salamander شناخته می‌شد و مانند پدر خود، پیش از ارائه روی NES، به عنوان یک بازی آرکید مطرح شده بود. نسخۀ کنسولی این بازی Life Force نام گرفت و یک بازی شوتر بود که در آن بازیکن در نقش خلبان Vic Viper انجام وظیفه می‌کرد و امکان جمع کردن یاران در سفینه‌ای به نام Lord British نیز در آن مهیا بود. این عنوان البته اختلاف خیلی بزرگی با عنوان اصلی این بازی نداشت اما توانست سیستم تعادل ساده‌ای را معرفی کند و حالت‌های عمودی و افقی حرکت را به طور جالبی انجام دهد. در مجموع می‌توان گفت انجام شش مرحله بازی با Life Force بسیار جالب‌تر از انیمیشن ساخته شده بر اساس عنوان این بازی بود.

۴۷-  Kung Fu

از حیث سادگی و قابلیت انجام بازیبه عنوان یک کار تکراری، کونگ فو مانند شکار مرغابی (Duck Hunt) بود. این بازی ابتدا با نام Kung-Fu Master به عنوان یک بازی آرکیدی قدیمی ارائه شد و پس از انقلاب ۸ بیتی، به کنسول‌های مختلفی مثل NES پورت شده و نام Master از آن حذف شد. این بازی تنها پنج مرحله داشت و بازی‌کن در آن می‌توانست از ضربات پا و دست استفاده کند و پس از تمام کردنِ آن (که در چند دقیقه می‌شد آن را انجام داد) حالت سخت‌تر همان مراحل تکرار می‌شد. در این بازی از بخش‌هایی از عناصر بازی با مرگ بروس لی نیز استفاده شده بود. کونگ فو یکی از اولین بازی‌ها در سبک مبارزه‌ای به شکل خاص خود است.

۴۶- Ninja Gaiden II: The Dark Sword of Chaos

یک سال پس از اتفاق Ninja Gaiden، دومین بخش از این بازی بر اساس مأموریت ریو در مبارزه با امپراطوری شیطانی Ashtar و شکست نقشه‌هایش در نابودی دنیا متمرکز شده بود. این بازی به طور کلی، همان عنوان اولیه به علاوۀ بهبودهای گرافیک ۸ بیتی و قابلیت کنترل بهتر بازیکن و توانایی در بالا رفتن از دیوارها (که پیش از آن فقط می‌توانستید روی آن‌ها بپرید) بود. ضمن اینکه در این بازی، ریو توانایی‌های بیشتری مثل قابلیت استفاده از خنجر، توپ آتشین و ساختن همزاد از خود را داشت. توانایی‌های جدید بازی در کنار ادامۀ توجه سازنده روی موسیقی و جنبه‌های سینمایی بازی، باعث شد این عنوان هم بتواند به خوبی نینجا گایدن اصلی موفق باشد.

۴۵- Kid Icarus

این بازی در واقع همزمان و در کنار بازی Metroid طراحی و منتشر شد و با توجه به موفقیت فوق‌العادۀ متروید، Kid Icarus در حاشیه قرار گرفت. اما این بازی سکویی یک عنوان بسیار سخت بود. حرکت پیوستۀ محیط بازی بر اساس صعود بازیکن به بالاتر باعث می‌شد هر پرش با زمان‌بندی نامناسب یا هر صبر اضافه باعث پیش آمدن اتفاقات ناگوار شود. بسیاری از سکوهای متحرک هم در مسیر قرار داشتند که حرکت کردن و هدایت بازیکن روی آن بیش از حد دشوار بود. ایکاروس می‌توانست تا نزدیکی خورشید رفته یا روی آب هم معلق شود اما این حرکات نسبت به سایر بخش‌ها، بسیار آسان‌تر بودند. جدیدترین عنوان از این سری که احتمالاً آخرین آن‌ها نیز باشد، چندی پیش با نام Kid Icarus Uprising برای پلت‌فرم نینتندو ۳DS آماده شده است.

۴۴- Duck Hunt

احتمالاً هیچ علاقمندی به بازی‌های NES وجود نداشته باشد که حتی یک بار، به قصد تهیۀ Duck Hunt یا شکارچی مرغابی از خانه خارج شده باشد! اما شانس بزرگ شکارچی مرغابی این بود که به همراه Super Mario Bros عرضه می‌شد و در کنار این عنوان فوق محبوب، تا حدی فرصت دیده شدن پیدا کرد. این بازی، یک روند کاملاً تکراری و بدون نیاز به فکر داشت که به نوعی می‌توان آن را پدر بازی‌های مخصوص وقت‌کشی (چیزی مثل انگری بردز در سال‌های اخیر) دانست. بازیکن باید به تعداد مشخصی مرغابی به طور متوالی شلیک می‌کرد تا به مرحلۀ بعد برود و یک سگ هم در تمام مواقعی که تیر شما به خطا می‌رفت، وسط صفحه حاضر شده و به شما می‌خندید! این بازی اولین (و تنها) عنوانی بود که از تفنگ سبک NES Zapper استفاده می‌کرد. البته در کنار تکراری بودن و نیاز نداشتن به فکر، واقعاً شلیک به ۱۰ مرغابی به طور متوالی، کار بسیار سختی بود.

۴۳- Vice: Project Doom

Vice: Project Doom در ابتدا چندان مورد توجه قرار نگرفته بود اما این عنوان، واقعاً شایستۀ توجه و حتی ستایش بود. خط داستانی این بازی اصیل و نوآورانه بود. تمرکز بازی روی یک کاراگاه و بررسی‌های او روی یک شرکت بیگانۀ مخفی و فعالیت‌های آن در تولید داروهای اعتیارآور و عرضۀ آن‌ها در بازار سیاه بود. یک بازی متشکل از چندین ژانر که در آن، جنبه‌های بازی سکویی به سبک نینجا گایدن، بخش‌های مورد نیاز به رانندگی مثل شکارچی جاسوس (Spy Hunter)، عناصر بازی‌های اول شخص تفنگی و اسلحه‌های مختلف وجود داشت. علاوه بر آن‌ها، استانداردهای مورد نیاز بازیکن مانند نشانگر سلامت کاراکتر، تعداد محدود جان‌های مورد استفاده و ۱۱ مرحله با اسلحه‌های جدید و جنبه‌های سینمایی نیز در Vice: Project Doom وجود داشت.

۴۲- A Boy and His Blob: Trouble on Blobonia

این بازی کلاسیک مربوط به ۱۹۸۹ یک داستان جذاب و دلگرم‌کننده در مورد یک کودک و قطره‌اش در خود داشت. با ترکیب عناصری از بازی‌های سکویی و معمایی، در A Boy and His Blob مراحل مختلفی برای نجات سیارۀ خانگی قطره از دست یک دیکتاتور شیطانی طی می‌شد. در طول بازی، پسر می‌توانست آبنبات‌هایی را جمع‌آوری کرده و به قطره داده تا بتواند به شکل‌های مختلفی که برای محیط بازی مناسب‌تر است تبدیل شود. برای مثال با دادن یک نوع آبنبات خاص به قطره، شاهد تبدیل شدنش به نردبان و با دادن آبنبات دیگری به او، تبدیل به چتر می‌شد و اگر نیاز به داشتن یه پل برای عبور از مسیر داشتید، می‌توانستید یک آبنبات با طعم توت‌فرنگی به قطره دهید. از جهت این تبدیل شدن‌ها، A Boy and His Blob شباهت زیادی به E.T. داشت.

۴۱- Adventure Island II

عنوان اصلی Adventure Island یا جزیرۀ ماجراجویی در واقع یک کپی ناموفق و پر سر و صدا از Wonder Boy سگا بود اما نسخۀ دوم از این بازی با اضافه کردن عناصر خوب و مثبتی مثل دایناسورها و اسکیت‌سواری، بازی خوب و جذابی از کار در آمد. این بازی یکی از موارد کلاسیک «نجات دختر از دست آدم بد» بود که بازیکن در نقش یک دریانورد با کلاه سفید به نام Master Higgins حرکت می‌کرد.

www.persianpishraneh.com

گران ترین دوربین های دنیا

گران ترین دوربین های دنیا

گران ترین دوربین های دنیا : سرعت پیشرفت تکنولوژی آنقدر بالاست که بعضی از این فعالان و نوآوران فعال در این بخش خودشان هم تعجب می‌کنند که اوف! به کجا داریم می‌رویم. مثلا همین الان شما اگر به صد سال پیش نگاه کنید فکر می‌کنید دارید به پانصد سال پیش نگاه می‌کنید. بگذارید کمی ملموس تر بگوییم: مثلا همین ۱۲-۱۰ سال پیش اگر می‌خواستید به مسافرت بروید و می‌خواستید عکسی بگیرید باید از قبل می‌رفتید عکاسی محلتان یک فیلم نگاتیو ۲۴ تایی یا ۳۶ تایی می‌خریدید، توی دوربین می‌گذاشتید و پس از گرفتن عکس دعا دعا می‌کردید که عکستان نسوخته باشد. و این استرس را با خود حمل می‌کردید تا از سفر برگردید و عکس‌ها را بدهید همان عکاسی محلتان ظاهر کند و ببینید چه گل‌هایی کاشته‌اید.

حالا اما انگار پنجاه سال از آن زمان می‌گذرد و تکنولوژی چنان پیشرفتی کرده است که با یک گوشی موبایل می‌توانید با کیفیت‌ترین عکس‌ها و فیلمهایی که به عمرتان دیده‌اید را تهیه کنید و کیف دنیا را ببرید. چه کسی فکر می‌کرد روزی بتوان با همین گوشی‌های جقله با کیفیت ۴K فیلمبرداری کرد و یا عکس‌هایی با عمق میدان و سرعت شاتر قابل تنظیم گرفت. اما مسئله اینجاست که وقتی گوشی‌های معمولی که برای افراد معمولی خلق شده‌اند چنین امکاناتی دارد بعید نیست که دوربین‌های فوق حرفه ای که مختص سلاطین عکاسی طراحی شده‌اند امکانات خفن‌تری داشته باشند که ما تصورش را هم نتوانیم بکنیم. البته این قیمت این دوربین‌ها هم به اندازۀ خودشان خفن خواهند بود و شاید حتی از شنیدن بعضی از آن‌ها دچار تیک عصبی شوید! به همین دلیل ترتیب دوربین‌هایی که در این مطلب معرفی خواهیم کرد را از کم به زیاد چیده‌ایم تا خدای نکرده اتفاقی برایتان نیفتد. (حالا بروید بگویید بچه های بلاگ بامیلو به فکر شما نیستند!)

www.persianpishraneh.com

Pentax 645Z

اگر پنتاکس را می‌شناسید باید بگوییم جزو معدود افراد خوش شانسی هستید که با این کمپانی محصولاتش آشنا هستید چون خیلی‌ها حتی نام آن هم به گوششان نخورده است. پنتاکس متخصص در زمینۀ دوربین‌های رده بالا است و حتی در ساخت بعضی از فیلم‌های سینمایی هم از محصولات این کمپانی استفاده می‌شود. ویژگی منحصر به فرد دوربین Pentax 645Z مربوط به سایز عکس‌های ارائه شده توسط آن می‌شود که این عکسها رزولوشنی برابر با ۵۱٫۴ مگاپیکسل را ارائه می‌دهد که این ویژگی می‌تواند Pentax 645Z را تبدیل به یک دوربین خارق‌العاده برای کسانی کند که عکاسی تبلیغاتی را به صورت حرفه‌ای دنبال می‌کنند. دومین ویژگی منحصر به فرد این دوربین هم مربوط می‌شود به طول عمر باطری آن، به طوری که می‌توانید با هر بار شارژ باطری چیزی حدود ۴۰۰ دقیقه (۷ ساعت) از آن استفاده کنید و نگران هیچ چیز نباشید. البته Pentax 645Z یک کمبود هم دارد که البته برای عکاسان تبلیغاتی چندان اهمیتی ندارد، این دوربین تنها قادر است سه فریم در ثانیه ثبت کند و به همین جهت اصلا آن را به عکاسان ورزشی و حیات وحش توصیه نمی‌کنیم. Pentax 645Z قیمتی برابر با  ۱۰٫۴۹۹ دلار (۳۹ میلیون تومان) دارد و در لیست گران ترین دوربین های دنیا جایگاه اول را به خود اختصاص می‌دهد و این یعنی تازه ارزان ترین دوربین لیستمان را معرفی کرده‌ایم.

Leica S2-P

لیکا یک کمپانی آلمانی تمام عیار است. محصولاتی که نام این برند بر روی آن حک شده باشد بدون شک حاوی ژن اصیل ژرمن هستند و همه چیز از جمله کارایی، زیبایی، خلاقیت و البته کیفیت درمورد آن در بالاترین سطح خود قرار دارند. ویژگی خارق‌العادۀ Leica S2-P ضد آب بودن آن است. بله شما می‌توانید بدون نیاز به هیچ گونه کاوری در زیر شدید ترین باران‌ها هم به عکاسی بپردازید و صحنه‌های عشقولانه خلق کنید! Leica S2-P هم در زمینۀ عمر باطری قوی ظاهر شده است به طوری که با هر بار شارژ باطری آن می‌توانید تا ۱۰۰۰ فریم عکاسی کنید که این هم یک مزیت بزرگ محسوب می‌شود. درمورد اندازۀ عکس‌ها البته لیکا به اندازۀ دوربین قبلی قَدَر نیست و با سایز ۳۷ مگاپیکسل در رده‌ای پایین تر از پنتاکس قرار می‌گیرد اما به لحاظ کیفیت از پنتاکس هم بیشتر می‌تواند دل و دین شما را به عنوان عکاس ببرد.  این قهرمان آلمانی قیمتی برابر با ۳۰٫۰۰۰ دلار (۱۱۴ میلیون تومان). فراموش نکنید که Leica S2-P تازه پنجمین گزینه در لیست گران ترین دوربین های دنیا است و ۴ دوربین گران‌تر قرار است بهتان معرفی کنیم.

Panoscan MK

این دوربین درشت اندام را می‌توان یکی از زبده‌ترین متخصصان عکاسی پانوراما دانست. Panoscan MK-3 قادر است با کیفیت شگفت‌انگیزش در زمانی حدود ۸ ثانیه یک عکس پانورامای ۳۶۰ درجه تحویلتان بدهد. این دوربین درواقع عملکردی ۴ بار سریع‌تر از سایر رقبا و کیفیتی ۸ برابر بیشتر از نزدیک ترین رقیبش دارد و همین مسئله این دوربین را تبدیل به دومین قهرمان بی چون و چرای رشتۀ عکاسی پانورامیک می‌کند . یکی دیگر از مواردی که Panoscan MK-3 در آن تخصص دارد عکاسی در نور کم است به طوری که تقریبا در هر شرایط نوری می‌توانید مطمئن باشید با این دوربین بهترین عکس‌ها را ثبت خواهید کرد. این دوربین خارق‌العاده قیمتی برابر با ۴۰٫۰۰۰ دلار (۱۵۲ میلیون) دارد و چهارمین جایگاه را در لیست گران ترین دوربین های دنیا به خود اختصاص می‌دهد.

Phase One P65 + Digital Back Medium Format with 645DF

شاید فکر کنیم شوخی می‌کنیم اما چیزی که بالا نوشتیم یک جمله نیست و نام سومین دوربین گران‌قیمت جهان است. این دوربین دانمارکی محصول همکاری بین دو کمپانی مختلف است و مهندسان و متخصصان زیادی در طراحی آن سهیم بوده‌اند. Phase One P65…  یک ویژگی به خصوص دارد و آن هم بهره‌مندی از طراحی ماژولار است به طوری که همۀ قطعات ان را می‌توانید به راحتی با قطعات دوربین‌های دیگر کمپانی Phase One تعویض کنید و حالش را ببرید. این دوربین هم مانند نمونۀ قبلی که معرفی کردیم قیمتی معادل  ۴۰٫۰۰۰ دلار (۱۵۲ میلیون) دارد و سومین جایگاه در لیست گران ترین دوربین های دنیا را می‌توان به آن اختصاص داد.

Seitz 6×۱۷ Panoramic

اگر با شناختن دوربینی که در بالا معرفی کردیم کف نموده و نتوانستید مسئله را هضم کنید بهتر است بگوییم این بخش را کلا نخوانید چون احتمال سنکوپ و غش به صورت پررنگی وجود دارد! Hasselblad H4D 200MS قادر است عکسهای ۲۰۰ مگاپیکسلی بگیرد!!! این دوربین درواقع دوربین H4D-50MS است که قابلیت‌های خاصی بر آن افزوده شده است و این هیولا را پدید آورده است. Hasselblad H4D 200MS به یک حس‌گر سی‌سی‌دی۵۰ مگاپیکسلی با دامنه‌ی حساسیت ۱۰۰ تا ۸۰۰ در اندازه‌ی ۳۶٫۷در۴۹٫۱ (تقریباً دو برابر یک دوربین فول‌فریم!) مجهز است و قادر است با ثبت ۶ عکس مختلف در یک لحظه، درنهایت خروجی‌ای با عکس‌های ۲۰۰ مگاپیکسلی ارائه کند. نمایشگر ۳ اینچی با تفکیک ۲۳۰۴۰۰ پیکسل و تصویر ۲۴ بیت، پشتیبانی از فضای رنگی ۱۶ بیت/کانال، خروجی فایل خام ۳FR، سرعت عکاسی ۰٫۹ عکس بر ثانیه، سرعت شاتر ۳۲ تا۱/۸۰۰ ثانیه ، اتصال فایروایر ۸۰۰، فلاش‌متری TTL و بسیاری ویژگی‌های دیگر، Hasselblad H4D 200MS را کاملاً شایستۀ لقب قهرمان گران ترین دوربین های دنیا می‌کنند. این دوربین قیمتی برابر با ۴۵٫۰۰۰ دلار (معادل ۱۷۱) میلیون تومان دارد.

www.persianpishraneh.com

بهترین فیلم های انیمه ی ژاپنیِ قرن بیست و یک

بهترین فیلم های انیمه ی ژاپنیِ قرن بیست و یک

انیمه های ژاپنی اغلب درباره ­ی کودکان هستند، اما این انیمیشن­ ها لزوماً تنها برای مخاطبان جوان نیستند. این فیلم­ ها بینشی درباره‌ی ناخودآگاه جامعه ­ی ژاپنی پیشنهاد می­دهند. کشوری که در طول جنگ جهانی دوم به قدرت نظامی انکارناپذیر دولتی و اسطوره­ ی «باد الهی» ــ از خودگذشتگی خلبان­ های کامیکازی ــ ایمان بسیار داشت. هر چند بعد از بمباران هسته­ ای ناکازاکی و هیروشیما، ژاپن باید با این حقیقت مواجه می­شد که قدرت امپراطوری خداگونه ­ی بزرگتری ــ آمریکا ــ وجود دارد. اکثر انیمیشن‌های قابل توجه ژاپنی­  همچون آکیرا، شبح درون پوسته،مدفن کرم­های شب­تاب، ناوسیکا در دره­ ی باد به هر حال درگیر کابوس جنگ جهانی دوم بودند، سایه­ ای که بر هویت ملی ژاپن سایه افکنده است، همچنین این انیمیشن­ ها مسئولیت انسانی در برابر ابداع سلاح ­های کشتار جمعی را نشان می­دادند. در همان زمان، موضوع خوداندیشی درباره­ ی جامعه ­ی فراـ‌فن ­سالاری باعث پدیدارشدن پرسش‌هایی شد: آیا شیفتگی سریعِ ژاپنی‌ها به تکنولوژی غربی موجب زایش شیطان جدیدی نمی‌شود که در نهایت و چه ‌بسا یک‌باره، نابودیِ ژاپن، سرزمین خورشید تابان، را در پی داشته باشد؟

www.persianpishraneh.com

۹- بازیگر هزاره (Millennium Actress، ساتوشی کن، ۲۰۰۱)

واقعیت و فانتزی در داستان ساتوشی کن در هم می­آمیزند. بازیگر هزاره سفری احساسی به درون خاطرات شیوکو فوجی وار، ستاره­ ی سینمای سالخورده­ای است که بهترین لحظه­ های زندگی­، کار و تاریخ ژاپن را در زمانی که استودیوی فیلم­سازی تعطیل می­شود به یاد می ­آورد. برخلاف انیمه­ های دیگر ساتوشی کن (از جمله پاپریکا) این فیلم به تصاویر طاقت ­فرسای ناخودآگاه معطوف نمی‌شود. خاطرات، بیننده را به درون جهان احساساتیِ زنی که با تصاویر معشوق گمشده ­اش تسخیر شده هدایت می­کنند. جستجوی چیوکو برای یافتن معشوقش که از زمان جوانی تا میان­سالی به درازا کشیده همچون جستجویی که در اغلب فیلم­هایش بازنمایی می­شود، از طریق تاریخ ژاپن و سینمای ژاپن به جریان می­افتد و در واقع آن تاریخ‌ها را زنده می‌کند. همه ­ی این­ها به ­وسیله ­ی خاطرات شخصیِ چیوکو ارائه می­شود، خاطراتی که وقتی به زمان حال می­رسند به ­طور فزاینده ­ای رنگی می­شوند. لایه­ ی سومی که به این همه اضافه می­شود در کاراکتر جنیا شکل می‌گیرد، یک فیلمبردار که مصاحبه ­ی چیوکو را ضبط می­کند. وقتی مسئله ­ی نگاه خیره و تماشاگر کانونی می­ شود، این انیمه به انیمه ­ی آبی کامل[Perfect Blue] ساخته ­ی خود ساتوشی کن نزدیک می­شود، در حالیکه بازیگر هزاره بسیار مثبت‌تر و خوش‌بینانه‌تر از باقی فیلم های ساتوشی کن است. اینجا سویه‌ی تاریک ذهن در سایه باقی می­ماند، و کلیدِ مطلوب تصاویر مطبوعی از صنعت تصویر را آزاد می­کند.

۸- پدرخوانده ­های توکیو (Tokyo godfathers، ساتوشی کن، ۲۰۰۳)

ساتوشی کن کارگردانی نیست که نامش تداعیِ کننده­ ی حکایات حیرت‌انگیز یا معجزه‌آسا باشد. هر چند از قضاپدرخوانده ­های توکیو دقیقاً به این سیاق پیش می‌رود، و امضای ویژه­ ی ساتوشی کن را از همان آغاز انیمه تا انتهایش بر خود دارد. پدرخوانده­ های توکیو یک فیلم کریسمسی الزامی برای همه­ ی انیمه دوستان است، فیلمی درباره ­ی سه بی‌خانمان که در شب قبل از کریسمس در خیابان به کودک رهاشده­ای برمی ­خورند و تصمیم می­گیرند که مادر کودک را پیدا کنند. شهرهای بزرگ در اغلب انیمه هایی که در متروپلیس واقعی یا خیالی رخ می­دهند مکانی غیرانسانی و درهم ­وبرهم هستند. هرچند زنجیره­ایی از اتفاقات در طی جستجوی سه کاراکتر متفاوت اتفاق می­ افتد، اما این نشان می­دهد که اتفاقات معجزه ­آسا حتی می­تواند در مکانی کم­ نور رخ دهد. جدای از عوامل بصری، شیوه ­ی ساتوشی کن در آمیختن ماهرانه ­ی عناصر فانتزی و واقعی با توجه باریک ­بین به نگه­ داشتن داستان در مرزی باورپذیر بسیار مشهود است.

۷- فرزندان گرگ (Wolf children، مامورو هوسودا، ۲۰۱۲)

این انیمه به عنوان داستانی رمانتیک و ساده، هانا دانشجوی جوانی را نمایش می ­دهد که عاشق پسری اسرارآمیز می­شود که او را در کنفرانسی مشترک همراهی می­کند. معلوم می­شود که معشوق او یک گرگینه است، اما شگفت ­آور است که این مسئله­ ی هانا نیست. داستان فرزندان گرگ بسیار به یک انیمه‌ی شوجو شباهت دارد (اینمه‌ی شوجو داستانی رمانتیک است که برای دختران جوان نوشته می­شود). هنگامی که معشوق هانا می­میرد او را با دو بچه ­ی گرگ‌نما ترک می­کند، کشمکش هانا برای بزرگ کردن بچه ­هایش ستیز کانونیِ این انیمه می­ شود. به ندرت چنین شخصیتِ زنِ تنهایی را بر پرده‌های سینما دیده‌ایم. او با دو بچه ­ای که نمی ­توانند غرایز حیوانی­ شان را کنترل کنند، زندگی خود را وقف تربیت آنها می­ کند و این کار را با رضایت و اشتیاق انجام می­دهد. هوسادا این زن تنها را بسیار غم­ انگیز به تصویر می­کشد و نشان می‌دهد که او چگونه زندگی خود را نثار خانواده اش می­کند، اما فیلم دلگرم کننده نیز هست، از این لحاظ که نشان می‌دهد چگونه کودکان و مادرشان سرانجام راهی برای خرسندی از زندگی پیدا می‌کنند.

۶- باد برمی ­خیزد (The wind rises، هایائو میازاکی، ۲۰۱۳)

برای کسانی که تنها به خاطر عناصر فانتزی متداول در فیلم­های میازاکی عاشق انیمه ­های او هستند، انیمه­ ی باد برمی­خیزد، انیمه ­ای تاریخی است که شاید برای شبی بزرگ انتخاب مناسبی نباشد. هرچند این انیمه کیفیت­های عالی خاص خود را دارد. میازاکی در نمایش ماشین‌ها عالی عمل می‌کند مخصوصاٌ در به تصویر کشیدن ماشین­های پرنده. باد برمی­خیزد داستان جیرو هیروکوشی است، مهندسی که طراح ژاپنی جنگاور است، اما طبق معمولِ آثار میازاکی، بیشتر از همین یک لایه در این داستان وجود دارد. خود هیروکوشی آدم رویاپردازی است که از ماشین­های پرنده و مهندسی می­ترسد ــ همچون خود میازاکی. هرچند، خودِ دیگرِ میازاکیِ حقیقی در فیلم کاراکتر کاپرونی است. این مهندس ایتالیایی با هواپیما هیروکوشی را به سفری فانتزی می­برد، جایی که آنها درباره ­ی آزادیِ ابدیِ پرواز و امکان ­های بی ­پایان مهندسیِ هواپیما گفتگو می­کنند. در حالی که کاپرونی درباره ­ی این ماشین­ ها به منزله­ ی ابزار نقل و انتقال رویاپردازی می­کند، هیروکوشی سلاح می­سازد؛ از این رو، اخلاق جنگ نیز مورد توجه قرار می­گیرد. آیا مسئولیتی شامل حال مهندسی می­شود که ماشین مرگ را می ­آفریند؟ به رغم این پرسش فلسفی غم­ انگیز، باد برمی ­خیزد به صورت افسانه­ ای زیبا درباره ­ی اشتیاق، عشق، و روح ژاپن باستان، و ماشین­ های پرنده باقی می­ ماند.

۵- پاپریکا (Paprika، ساتوشی کن، ۲۰۰۶)

ناخودآگاه و نیروی خطرناک رویاها موضوع اصلی انیمه ­های ساتوشی کن هستند. برای مثال در آبی کامل (۱۹۷۷) او داستان یک بازیگر عامه‌پسند را تعریف می‌کند که به وسیله ­ی یک طرفدار نامتعادل روحی دنبال می­شود.پاپریکا ما را به مرحله‌ای ژرف‌تر در ضمیر شبه‌آگاه فرو می­برد، یعنی به قلمروی رویاهای مادی، آنجاکه یک ماشین، که رویاهای بیماران را ثبت و آشکار می­کند، دزدیده می‌شود. در این نقطه، هر کسی که رویاپردازی می­کند در معرض خطر است، خصوصا وقتی مجرم ناخودآگاه جمعی را هدف می­گیرد و مردم را به رقص مرگ دعوت می­کند در حالی که این سزرمین رویا تدریجا به جهان واقعی یورش می­برد. با این حال، وقتی ساتوشی کُن از رویا صحبت می­کند واقعاً چه در سر دارد؟ کاراکتر چیبا که در جهان رویا به پاپریکای زیبا تبدیل می­شود، ارجاع آشکاری به فروید و کشمکش جنسی دارد. از این گذشته ارجاعات پنهانی بسیاری به فیلم­ هایی همچون تارزان،تعطیلات رمی، آبی کامل، و همچنین فیلم­های کوروساوا دارد، او خود صنعت فیلمسازی را به­ عنوان منبع اصلی وهم و درماندگی پیشنهاد می­دهد و سینما را آفریننده­ ی رویاهای زیبا می­داند.

۴- تکنوکینکریت (Tekkonkinkreet، میشل آریاس، ۲۰۰۶)

میشل آریاس کارگردانی زاده‌ی آمریکاست که در ژاپن کار می­کند. دانستن گذشته­ ی مولف، چه بسا ملزم می­کند تا مراقب هر نشانه ­ی کوچکی که تکنوکینکریت را از باقی فیلم­ های این لیست جدا می­ کند باشیم. آشکارترین بداعت او سبک هنری­ اش است. این بدیهی است که کاراکترهای انیمه همواره شبیه به ژاپنی ­ها نیستند، اما این کارگردان انیمه ­ی آمریکایی به شیوه­ای مطایبه‌آمیز این رسم کنار می‌گذارد. کاراکترهای آریاس بسیار دور از ظاهر چشم گنده­ی همیشگی در انیمه ها هستند ــ که البته این ظاهر را هم از آثار دیزنی وام گرفته اند ــ و خلاصه، بسیار شبیه به ظاهر واقعی ژاپنی هستند. باقی این تصاویر غنی، بازنمایی واقع‌گرایانه‌ی چشم­ انداز شهری است، چیزی که برای دیگر انیمیشن ­های ژاپنی بیگانه نیست، اما این انیمیشن­ ها بیش از همه در صحنه­ های فانتزی زندگی می­کنند و نفس می ­کشند.

در مقابل پس­ زمینه­ ی ستیز یاکوزا برای حکمرانی در متروپولیس خیالی، دو بچه­ ی خیابانی، سیاه و سفید، برای زندگی ­شان در سطح مادی و استعاری در یک زمان مشترک  می ­جنگند. دومی همان است که لحظات غیرعادی­تری را به فیلم می­دهد. با واقعیت و فانتزی که در اغراق بصری در هم چفت می ­شوند. بصیرت خاموش سفید تجسم امید و عشق است در حالیکه سیاه در برابر نیروهای تاریک جهان بیرونیِ خصومت­ آمیز مبارزه می­کند.

۳- شبح در پوسته: بی‌گناه (Ghost in the shell: innocence، مامورو اُشی، ۲۰۰۴)

شبح در پوسته پیامد انیمه­ ی علمی تخیلی مامورو اوشی در ۱۹۹۵ است که با ترکیب انیمیشن سلولوئیدی با CGI انقلابی در این ژانر به پا کرد. در شبح در پوسته آخرین بقایای زیست ­شناختی بافت مغزی را به وجود آوردند که روحی که به بدن ماشینی ضمیمه شده است را به راه می­اندازد در حالی که در بی‌گناه (۲۰۰۴) این روح می­تواند دوچندان شود و به ­طور نامحدود تولید شود. مرز بین هستنده­ ی انسان و ماشینی در این انیمه بیش از حد مبهم می­شود. در این انیمه‌ باتو، یک کاراگاه سایبُرگ، می­کوشد تا به راز هولناک واقعه‌ی خودکشی ربات­ها پی ببرد. بر طبق نظر اوشی، خود (self) ضرورتاً به سلول­ های زیست­ شناختی ربطی ندارد و ربات ­ها می­توانند در خودکشی­ های شان بسیار انسانی ­تر از انسان‌هایی باشند که ماشین ­ها را برای ارضای غریزه ­ی زیست­شناختی ابتدایی ــ میل به تولید مثل ــ به طرز فریبنده ­ای می­ آفرینند.

از لحاظ تصویری، این فیلم راه انیمه‌های قدیمی پیش از خود را ادامه می­دهد. ترکیب چشم­گیر CGI و فرم ­های سنتی انیمیشن، سبک تمیز و دقیق، و حرکت سیالِ تصاویر شدیداً گیرای آن را موجب شده است. از آنجاکه این فیلم یک کارآگاه سایبرگ را نشان می‌دهد طبعاً خصیصه‌ی چهره‌ی مغموم سگی از نژاد باست هوند را هم به تصویر می‌کشد.

۲- متروپولیس (Metropolis، رینتارو، ۲۰۰۱)

در سال ۱۹۴۹، اوسامو تزوکا فیلمی ساخت که دلالت ­هایی شبیه به متروپولیس فریتز لانگ (۱۹۷۲) دارد. میشی، ربات انسانی ­شده در انیمه ­­ی او متولد شد. این اندروید درماندگی انسان را در نسبت با نیروی تکنولوژیک و ویرانگر میدان جنگ مدرن تجسم بخشید، بنابراین تعجبی ندارد که کاراکترهای کانونی اغلب انیمه­ های استیم ­پانک از این قرارند. در اقتباسی که در سال ۲۰۰۱ از این مانگا شد میشیِ تغییر جنسیت داده و به تیما تبدیل می­شود، اندروید مونث زیبایی که به موضوعِ عاطفه­ ی پسر انسانی، کنچی، بدل می­شود. در حالیکه در فیلم فریتز لانگ و نیز در مانگا، تمرکز اصلی بر اصطکاک بین طبقات اجتماعی متفاوت است، در انیمه تضاد بین انسان‌ها و ماشین ­های جایگزین به مسئله‌ی کانونی تبدیل می‌شود. متروپولیس اساساً ماجرای یک عاشق بی‌فرجام دیستوپیایی به سبک رومئو و ژولیت است و تا آخرالزمانی که به کنترل کامپیوتر درآمده اوج می‌گیرد. هر چند، نقطه‌ی اوج متروپولیس بسیار تماشایی‌تر از سایه ­­ی خفقان‌آورِ یک آسمان­خراش­ است.

۱-شهر اشباح (Sprited Away، هایائو میازاکی، ۲۰۰۱)

انیمه­ ی شهر اشباح که برنده ­ی اسکار ۲۰۰۳ شد افسانه ­ای جادویی درباره ­ی خدایگان و یک قهرمان است، افسانه­ ای درباره­ ی اینکه چگونه جهان مدرن به گذشته بی­حرمتی می­ کند، و سرانجام اینکه این انیمه از لحاظ تصویری مبهوت­ کننده است. هرچند همه ­ی این توصیفات استثنایی به نظر می‌رسند، اما دقیقاً چرا این فیلم میازاکی در دنیای غرب بسیار مشهور شد؟ داستان­های میازاکی معمولا حول موازنه بین طبیعت و قدرت باستانیِ خدایگان و برتری گستاخانه‌ی جهان انسانی دور می­زند. به جای ارجاعی قاطع به مادر‌ـ‌طبیعت (که در ناوسیکا در دره ­ی باد و پرنس مونونوکه مشهود است) در این فیلم، چی­ هیرو به جهانی غیرمادی وارد می‌شود که بیشتر جامعه ­ای قدیمی را فرا می­خواند. جامعه‌ای که بر پایه ­ی سنت ­ها ساخته شده، و در خطر قرارگرفتن زیر سایه‌ی یک جهان مدرن فن ­سالار و کارمحور است.

تلاش چی­ هیرو برای نجات والدین ­اش با کشمکش دختر کوچکی مقارن می‌شود که در دوره ­ی مدرن بزرگ شده، جایی که مدل خانواده ­ی قدیم از بین رفته. بنابراین، نیروی جادوییِ شهر اشباح در بازگوییِ یک داستان جهانشمول به شیوه­ای پریشان ­کننده و قرن بیست و یکمی است، که البته یک قاشق چای‌خوری از جادوی میازاکی هم به آن طعم داده است.

www.persianpishraneh.com